عصر ایران؛ یوسف ناصری- برند سازی یکی از مقوله های اقتصادی بازاریابی است. هدف عمده برند سازی در حوزه اقتصادی، متمایز کردن کالا یا کالاهای تولیدی از کالا یا کالاهای دیگر است. 

امروزه بزرگترین شرکت های جهان، هر کدام برند یا برندهای شناخته شده ای دارند که متمایز از برندهای رقیب هستند و مشتری و بازار هدف خود را دارند. 

در سومین گام از معرفی برندهای مشهور ایرانی با «بهروز فروتن»، بنیانگذار «صنایع غذایی بهروز» گفت و گو کرده ایم. فروتن چند سالی بود شرکت بهروز را فروخته و شرکت دیگری را خریده و فعال کرد ولی پس از مدتی آن را برگرداند. 

فروتن، متولد سال 1324 در محله امیریه تهران[بالاتر از میدان راه آهن] است و در زمانی که 10 سال داشته پدرش که بازنشسته ارتش بوده، فوت کرده است. بهروز فروتن بعدا لیسانس روابط عمومی گرفت، به تدریس در مدرسه مشغول شد و بعدا فوق لیسانس مدیریت گرفت.

او در گذر زندگی تصمیم گرفت در کنار تدریس، به فعالیت در حوزه پیمانکاری هم بپردازد که یک بار به خاطر اعتماد به یکی از دوستانش، دچار مشکلات  مالی شد. مدتی بعد و در سال 1356 تصمیم گرفت که در منزل و با کمک همسرش فرآورده های غذایی از جمله رب گوجه فرنگی، ترشی و مربا تولید کند و در بازار بفروشد.

بهروز فروتن، هر روز با یک ماشین «ژیان مهاری» به میدان میوه و تره بار تهران می رفته و محصولات کشاورزی مورد نیاز را خریداری می کرده است. او بعدا این ماشین را در شرکت بهروز در معرض دید همگان قرار داد تا خود نیز به یاد داشته باشد از کجا شروع به کار کرده است.

او بعدا با سرمایه خود و اقوامش، کارگاهی برای تهیه و تولید فرآورده های غذایی تاسیس کرد ولی درست در زمانی که در پی اخذ پروانه تولید بود این کارگاه به خاطر آتش سوزی کارگاه همجوار آتش گرفت. بهروز فروتن، اندک زمانی بعد در گوشه ای از آن کارگاه دچار حریق شده، فعالیت تولیدی را از سر گرفت و فعالیت های او با تاسیس شرکت بهروز توسعه پیدا کرد. 
گفت و گوی ما با بنیانگذار برند «بهروز» درباره روند شکل گیری شرکت بهروز و برند سازی آن را می خوانید. 
***

*آقای فروتن شما یکی از برندهای معروف مواد غذایی ایران را از ابتدا بنیانگذاری کرده اید. تا چند دهه فعالیت تولیدی را در آن ادامه دادید و در نهایت این شرکت را در سال های اخیر فروختید. قبل از این که شما وارد فعالیت در صنعت غذایی شوید صنایع و شرکت های معروف مواد غذایی که از قبل از انقلاب فعالیت می کردند چه ویژگی هایی داشتند؟

-تعداد شرکت های صنایع غذایی، زیاد نبود و فقط چند شرکت مطرح بودند. از آن چند شرکت منهای صاحبان اصلی، همچنان فعالیت آن شرکت ها ادامه دارد مثل «چین چین» یا «یک و یک» و «مهرام» و «دلپذیر» که قبلا به نام کدبانو بود. باز از شرکت های قدیمی که هنوز فعالیت دارند می توان به «کامبیز» اشاره کرد و همچنین شرکت «فرات». این شرکت ها در سال های قبل از انقلاب در بخش صنعت غذا فعالیت می کردند. شرکت شیر پاستوریزه هم بود که بعدا به صنایع شیر پگاه تغییر نام داد.

این شرکت ها بیش تر به جای این که شرایط بازار را در نظر بگیرند، به کیفیت توجه می کردند و توانستند بمانند. اگر شرکت ها برای هر کالایی که در صنعت غذا باشد یا در پوشاک باشد یا در صنعت خودروسازی باشد، به کار تحقیق و توسعه و بازاریابی بپردازند و آن را هم عملیاتی کنند و کیفیت را ملاک قرار بدهند، می توانند جایگاه خودشان را داشته باشند. 

قبل از انقلاب، حدود 600 واحد صنعت غذا در کل کشور داشتیم. امروز نزدیک 12 هزار واحد صنعت غذا داریم. اما از شرکت های قبل از انقلاب، همین چند شرکت را به یاد دارم که برند بوده، صاحب کیفیت بودند و بازاریابی علمی انجام می دادند.


*صنایع غذایی ایران در سال های قبل از انقلاب با شرکت های مواد غذایی خارجی همکاری داشته اند؟

-آن موقع که اصولا ماشین آلات این شرکت ها، خارجی بود و تا جایی که من می دانم ماشین آلات داخلی نداشتند. ماشین آلات صنعت غذا در ایران، بعد از انقلاب رشد کرد به واسطه مسائل جنگی و تحریم، کپی برداری کردند و الحمدالله توانستند جایگاه خوبی هم پیدا کنند. شرکت «می ماس» هم از شرکت هایی است که قبل از انقلاب بوده است.

*قبل از دوره ای که شما وارد فعالیت در حوزه صنایع غذایی شوید در صنعت غذایی تجربه نداشتید و از تولید خانگی شروع کرده بودید. درست است؟

-اصلا تجربه ای در این قضیه نداشتم. من تولید را در داخل منزلم با همکاری اقوام شروع کردم و در یک فضای بسیار کوچک. اما از همان روزی که شروع کردم چون زمینه تدریس و معلمی داشتم می دانستم، می باید کار در صحنه کارزار انجام شود.
به جای روش های تولیدی خانگی و آرام، در بازاریابی تحقیق کردم که در جامعه به چه چیزی نیاز است و مردم را چگونه می توان جذب کالای صنعتی کرد. شاید یکی از اولین افرادی باشم که توانستم بعد از انقلاب، هویت کیفیت را برای صنعت غذا رقم بزنم.


*از همان ابتدا شعار تبلیغاتی «دوست من سلام» را برای محصولات شرکت بهروز انتخاب کردید؟

-بله؛ از همان اول این کار را انجام دادم. من در ابتدا عنوان فرآورده های غذایی را برای شرکت انتخاب کردم و بعد هم عنوان را به صنایع غذایی بهروز تغییر دادم.

به دلیل این که قبل از فعالیت در صنعت غذایی، تدریس می کردم و با دانش آموزان رابطه خوبی داشتم وقتی به کلاس درس می رفتم می گفتم بچه ها سلام. همین موضوع را به برند خودم منتقل کردم و آن را به صورت «دوست من سلام» مطرح کردم.

*در ذهن شما بود که موضوع برند سازی را در صنعت غذایی در نظر داشته باشید یا این طور نبود و فقط خواستید شعاری مطرح شده باشد؟

-اول می خواستم برندم مطرح شود. بنابراین وقتی برند مطرح شد، دیدم باید چیزی متمایز از بقیه شرکت ها باشد. چون بقیه شرکت ها اگر تبلیغ می کردند، فقط می گفتند جنس من را بخر یا مشخصات تجاری محصول را بیان می کردند. افتخار من است که برای اولین بار، شعار کیفیتی یا فرهنگی را مطرح کردم. یادمان باشد که همه دنیا و مخصوصا ما، بیش تر نیاز داریم به این که مهر ورزی کنیم. یکی از شعارهای اصلی من «دوستت دارم مادر» بود.

خیلی از دوستان من در همان تاریخ می گفتند که محصول غذایی و شعار «دوست من سلام» یا «دوستت دارم مادر»، چه معنی دارد؟ به من می گفتند تو با این کار، خودت را از بین می بری. به آنان توضیح می دادم که هر کس در این کُره خاکی زندگی می کند یا مادرش در قید حیات است یا فوت کرده است یا با او قهر است یا با او آشتی است، در هر صورت یک مادر است و ارزش دارد. 

می گفتم بد نیست من یک یادآوری برای مادر انجام داده باشم. همین طور برای پدر و فرزند و برای مسائل دیگر جامعه، این کار را انجام می دادم. اصولا تبلیغات من، تبلیغات فرهنگی بود. چون از این کار، نتیجه گرفنتم. نتیجه کیفی از آن گرفتم.

*در چه سالی سفیر یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) در ایران شده بودید؟

-حدودا ده سال پیش بود که در زمینه کار کیفیتی، با یونیسف یک قرارداد اقتصادی بستم. یک مقدار هزینه را قبول کردم و خدمات محصولاتی می دادم. هزینه های اقتصادی را تامین کردم. به عنوان اولین سفیر یونیسف در بخش صنعت معرفی شدم.


*کار خاصی به عنوان سفیر انجام می دادید؟

-کار خاص این بود که با بچه های بی سرپرست یا بدسرپرست و یا نیازمند در مناطق جنوب شرقی ایران، فارغ از این که در ایران باشند یا در پاکستان باشند یا در افغانستان باشند، همراهی شود یا کمک مناسبی انجام شود. برای مثال لباس و پوشاک و قلم و دفتر داده می شد که نیاز فرزندان آن منطقه بود.

*شما اعتقاد خاصی به کارآفرینی دارید. این اعتقاد از کجا ریشه گرفته است؟

-من وقتی شش، هفت ساله بودم پدرم من را وادار می کرد که بروم نجاری و ریخته گری و سیم پیچی و کار برق را یاد بگیرم. دستمزدی هم می دادند. مهم این بود که من جوهر کار را پیدا کنم و از کار نترسم. بعد از این که پدرم را در سن 10 سالگی از دست دادم، فهمیدم که می باید برای بودن در جامعه کار کنم و کار را عار ندانم. اصلا کار، عار نیست. کار، یک عشق است. کار، یک هویت است. 

وقتی که بعدا درسم را تمام کردم و دبیر شدم آن موقع هم ابا نداشتم در ایامی که تابستان بود و مدارس، تعطیل بود، در تابستان کار می کردم. من کار را، یک نوع هنر می دیدم. کار، را یک نوع جوهر انسانی می دیدیم. 

این باعث شد که من جستجوگر باشم. بعد هم، تعبیر من برای کارآفرینی این است که هر انسان کارآفرین با آدم های دیگر، هیچ فرقی نمی کند. فقط فرق او در اندیشه است. کارآفرین اعتقاد به تحول در تفکر دارد. اگر طوفان فکری(Brainstorming) که تکنیک خلاقیت فردی است، ایجاد می کند کارآفرین، این طوفان فکری را به سازندگی تبدیل می کند. 

همیشه یک محقق، دانشمند، هنرمند و کارآفرین، دنبال خلق آثار نو است. این آثار نو، ریسک پذیری می خواهد. کارآفرین اگر بداند کاری را که انجام می دهد موفق می شود آن را ادامه می دهد. چرا که ریسک پذیری بیش از حد، دیوانگی است. ریسک با خرد، دانایی است. من کارهایی انجام می دادم و می دانستم آینده آن، خوب است. ممکن است سریعا موفق نشوم ولی می دانستم در آینده موفق خواهم بود. 

به این ترتیب این تفکر نو و طوفان فکری و ایجاد کار و نترسیدن از کار وجود داشت. بعد اگر در برخی سختی ها با ناکامی مواجه می شدم، نمی گفتم شکست خورده ام. می گفتم خب یک تجربه دیگر به دست آورده ام. 

همه اندیشمندان و محققان و کارآفرینان دنیا هم از این روش پیروی می کنند. من قبل از فعالیت در صنعت غذایی، کارهای دیگری هم مثلا در پروژه های کارخانه قند انجام داده ام ولی هر سختی که پیش می آمد من مقاوم تر می شدم. فکر می کردم نباید از صحنه تلاش خارج شوم. این طور هم شد. 

به حدی جلو رفتم و کار کردم که یک روز متوجه شدم می توانم حرفی برای گفتن در عرصه کارآفرینی داشته باشم. بحث زیادی هم ندارد. هر کس در جامعه بتواند خوب فکر کند، بازاریابی را به خوبی انجام بدهد، تلاش کند، پشتکار در تلاش داشته باشد و اگر ناملایمتی برایش به وجود بیاید کار را رها نکند، می تواند برای هدفش پیش بینی های خوبی داشته باشد.

ما اگر بارها غذا درست کنیم ممکن است یک بار هم خراب شود. به این دلیل نمی شود دیگر غذا نخوریم یا غذا درست نکنیم. در بحث کار هم، افرادی مثل ادیسون و کمال الملک را داریم یا پاستور. خیلی از کسانی که در دنیا موفق شده اند و در ایران موفق شده اند، طبیعتا بدون سختی موفق نشده اند و بدون ناکامی نبوده اند. اما ناکامی خودشان را به کامیابی کرده اند.

*در دوران جنگ و بازسازی کشور، اوج فعالیت شما در صنعت غذایی بوده است. شرکت بهروز تا چه سالی تحت مدیریت شما اداره شد؟

-البته هنوز شرکت بهروز وجود دارد. حدود هفت است که این اتفاق افتاده است.


*در سال 1390 شرکت بهروز را فروختید و به خریدار واگذار کردید؟

-بله؛ قبل از آن هم که این کار را انجام می دادم با تنوع همراه بود. یعنی به خوبی بازار جهان را می شناختم. من اولین نفری بودم که کالای تولیدی را به آمریکا و در زمان جنگ صادر کردم. چون مقررات سازمان غذا و دارو آمریکا(FDA) را رعایت می کردم. کیفیت در همه جای دنیا به یک صورت است. اول، کیفیت است و بعد کمیّت. من می توانستم محصولات تولیدی شرکت را به خیلی از کشورها صادر کنم. 

در دوران جنگ، سختی پیش می آمد و کمبود مواد اولیه وجود داشت. کمبود بسته بندی بود. من یک خاطره بگویم که شاید برخی تعجب کنند. چسب یا سریش یا مواد چسب مایع یا چسب صنعتی در ایران وجود نداشت. من می خواستم کالای تولیدی را به بازار عرضه کنم. هیچ فکر نمی کردم لیبل یا برند چه روی قوطی باشد و چه روی شیشه باشد عرضه کنم. نمی توانستم تولید هم نکنم.

وقتی که کودک بودیم خمیر نان سنگک و بربری را می گرفتیم و به صورت آدمک در می آوردیم و بازی می کردیم. به عقلم رسید که آن خمیر، چسبناک بوده. به نانوایی سنگکی رفتم و یک گونی آرد خریدم و در آب حل کردم و سریش تهیه کردم. 

نمی گویم مطلوب بود ولی مورد استفاده قرار گرفت و نیازمان برطرف شد. می خواهم بگویم هر چه ناملایمات برای ما پیش می آمد خصوصا در بخش ساختن ماشین آلات، حل شد. خوشبختانه صنایع صنعتی صنعت غذایی در سال های بعد از انقلاب رشد کرد. چون ما با کمبود مواجه شدیم. البته محصولات کشاورزی تولید می شد. ناچار بودیم که ماشین آلات را از داخل کشور تامین کنیم. 

این کار سخت بود ولی تکامل پیدا کرد و به گمانم امروز در منطقه حرفی برای گفتن در مورد ساختن ماشین آلات صنایع غذایی داشته باشیم. البته به پیشرفت اروپا نرسیده ایم ولی یادمان باشد که اروپا حدود 200 سال از ما جلوتر است.


*در زمان جنگ ارتباط ایران با خارج از کشور تقریبا قطع شده بود و درآمد ایران کم شده بود که بخواهد با درآمد نفت واردات مواد غذایی انجام بدهد. فقط اقلام و کالاهای اساسی وارد کشور می شد. اگر ارتباط ما در ان زمان به آن صورت قطع نمی شد و واردات به راحتی اتفاق می افتاد آیا صنایعی مثل صنایع غذایی بهروز می توانستند موفق شوند؟

-اگر آن سختی و مشقت در زمان جنگ نبود و ما خودساخته نمی شدیم، مطمئنا امروز 12 هزار واحد تولیدی صنعت غذایی نداشتیم و اصلا نیازی به این که این تولیدات وجود داشته باشد، نداشتیم. آن سختی باعث شد که ما راه را پیدا کنیم. آن سختی بود که به ما هویت تولید را داد. فهمیدم که می توانیم روی پای خودمان بایستیم. 

من موضوع نبودن چسب را مطرح کردم. از این نوع کمبودها، زیاد بود. ایامی بود که شیشه های مواد غذایی پیدا نمی شد. ما ناچار بودیم شیشه های مواد غذایی را جمع آوری کنیم و بشوییم و استریل کنیم. با این کار، از شیشه های مواد غذایی مجددا استفاده کردیم. چون می باید تولید می کردیم. 

ما در آن زمان کارتن نداشتیم. من نمی توانستم محصولم را روی زمین بگذارم. می خواهم ابتکار و نیاز را برای شما توضیح بدهم. یا حلب های 17 کیلویی که حاوی روغن بود را بعد از مصرف روغن، به خوبی می شستیم و از وسط نصف می کردیم و دو تا ظرف برای بسته بندی می شد. 

هیچ وقت هم یادم نمی رود در هر ظرف به جای 24 تا، تعداد 16 تا بسته بندی می شد. بعد می گفتیم اگر آن را برگردانید از شما می خریم. بسیاری از مواد اولیه وارد ایران نمی شد. ما ناچار بودیم از ترکیبات محصولات گیاهی و محصولات کشاورزی و از اقلام دیگر استفاده کنیم. برای مثال به جای خردل، ناچار بودیم از محصول دیگری استفاده کنیم. 

نیاز، انسان را مبتکر و خلاق می کند. کارآفرین کسی است که ریسک می کند که به نحو دیگری فکر کند. چرا که کارآفرین همیشه در جستجوی تکامل است. ایستا بودن برای کارآفرین، زهر مهلک است.


*با توجه به این که واردات غذایی در زمان جنگ و دوران بازسازی به شدت اتفاق نمی افتاد، تا چه حد استفاده از امکانات دولتی باعث شد که شرکت هایی مثل شرکت بهروز تبدیل به برند شوند؟

-ما نباید نیاز مردم را دست کم بگیریم. آن موقع مردم ما، زیاد به محصولات صنعتی یا صنایع غذایی آشنا نبودند. به تدریج آشنا شدند و به تدریج ذائقه مردم برگشت. فقط صنعت غذایی را در زمینه کمپوت می دیدند و احتمالا بعد هم کنسرو. اما تنوع باعث شد که ما نیاز جامعه را متوجه شویم و به صنعتی شدن روی آوردیم. 

قبل از آن مردم، ماست یا شیر را در ظروف سنتی مثل طغار می خریدند و پنیر را به صورت فله ای می خریدند یا ماکارونی اصلا وجود نداشت یا رشته را صورت فله ای می خریدند. کره را به همین ترتیب. اصلا سس مایونز مطرح نبود. خیلی چیزها اصلا نبود یا فله بود. وقتی مردم نیاز پیدا کردند ماشین سازی هم شروع شد.

*امکانات دولتی و تسهیلاتی که دولت در اختیار صنایع می گذاشت چه تاثیری داشت؟

-آن موقع امکانات دولتی محدود بود. یک روز وزارت صنایع اولویت بندی می کرد و اولویت درجه یک، تعداد 10 تا پارامتر داشت. بسیار سخت بود. دولت با سختی می توانست پاره ای از ماشین آلات را تامین کند که نیاز آن را حس می کرد.

ما هم وقتی محصول صادر می کردیم در مقابل سعی می کردیم اقلامی که ضروری است به خصوص مواد اولیه وارد کشور کنیم تا این که بخواهیم ماشین آلات بیاوریم. چون سازندگان در ایران می توانستند ماشین آلات را در ایران بسازند ولی مواد اولیه را نمی توانستیم.


*بخش عمده ای از مصرف مواد غذایی تولید شده در سال های بعد از انقلاب مخصوصا در زمان جنگ در جبهه های جنگ مصرف می شد و رزمندگان مصرف می کردند.

-بله، ماندگاری محصولات غذایی تولید شده باید شش ماه یا یک سال یا دو سال می داشت. در آن زمان صنعت غذایی و به خصوص کنسروی ماهیت اصلی اش را به عنوان پشتیبانی از جبهه به دست آورد.

*به هر حال هزینه ها را تامین می کردند که کارخانجات صنایع غذایی هم کنسرو تولید کنند.

-آن موقع دولت به میزان پروانه تولید، روغن می داد یا شکر می داد یا قوطی می داد. در واقع قیمت را تعیین می کرد و می گفت با این قیمت هم محصول را تولید کنید و بفروشید. ما چون می خواستیم تولید کنیم موضوع اصلی برای ما، سود نبود بلکه موضوع مهم، بودن در صحنه اقتصاد بود.

*بالاخره یک مقدار هم، بازار مصرف مشخص بوده و این طور نبوده که مصرف به شدت کم شود. یعنی می توانستید پیش بینی کنید که چه مقدار مصرف وجود دارد.

-وقتی جنگ تمام شد و کسانی که از جبهه برگشتند و جامعه درگیر مسائل حضور در جامعه صنعتی بودند با غذا آشنا شدند. من فکر می کنم اگر در همان زمان قیمت ها آزاد می شد که امروز هم متاسفانه آزاد نشده است، شاید امروز می توانستیم شرایط کیفیت را بهتر بفهمیم و رعایت کنیم. 

چون کمیّت در اولویت بود به کیفیت بی توجهی می شد. امروزه لازم است مثل جهان پیشرفته در مورد آثار و تبعات منفی قیمت گذاری دولتی فکر اساسی شود.

*در همان زمان جنگ با مقدار فروش شما برای رزمندگانی که در جبهه ها بودند یک منبع درآمد ثابت برای شما تولیدکنندگان صنایع غذایی وجود داشته است. اگر آن فروش ثابت وجود نداشت واقعا کارخانه های صنایع غذایی برای ادامه فعالیت، دچار مشکل می شدند؟

-دولت به سختی برنج، شکر، روغن، کره و شیشه مواد غذایی تامین می کرد. اگر ما می خواستیم آن اقلام را خودمان تهیه کنیم باید با سه برابر قیمت تهیه می کردیم. دولت آن اقلام را به ما می داد و در مقابل به ما حواله می داد. 

آن موقع ستاد بسیج اقتصادی کشور، فعالیت می کرد و می گفت این شکر و روغن و تخم مرغ سهمیه شما و حالا تولید کن و به فلان تعاونی بده یا به تعاونی های رزمندگان بده.


*حداقل سودی برای شما داشته است که بتوانید به فعالیت اقتصادی خود ادامه بدهید و کارخانه تعطیل نشود.

-بله؛ بدون سود نبود. سودی که در تولید بخواهد مطرح شود باید صاحب کارخانه اراده داشته باشد تا محصول را بهترین کیفیت تولید کند.

*اما با همان سودی که دولت مشخص می کرد کارخانه ها توانسته اند و تولیدات خود را بفروشند و کارشان ادامه پیدا کند.

-بسیاری از کارخانه هایی که از اول انقلاب بوده اند الان هم حضور دارند. سختی کشیدند و ماشین آلات را از تولیدکنندگان داخلی می خریدند.

*چند نوع لوگوی بهروز وجود دارد. در زمان شما کدام لوگو را انتخاب کرده بودید؟

-لوگوی اولیه فرق می کرد و چیز دیگری بود. بعدا لوگوی گِرد را طراحی کردیم. در سالیان اخیر یعنی حدودا 10 سال قبل لوگویی طراحی شد که اسم بهروز در داخل یک بیضی قرار داشت. وقتی که دیدیم از این لوگو استقبال نمی شود از همان لوگوی دایره ای استفاده کردیم.


*چرا وضعیت به این سمت رفت که شما از شرکت صنایع غذایی بهروز دل کندید و بعد از چند دهه که شهرت پیدا کرده بود و یکی از برندهای معروف صنایع غذایی ایران بود آن را فروختید؟

-امیدوارم باز این برند بتواند جایگاه خودش را پیدا کند. چون چندین سال خون دل خوردم و مثل بچه ام بوده. راستش این است که چون شرایط اقتصادی چندان مناسب نبود و ما نیازمند تامین منابع مالی از طرف بانک بودیم، مجبور به فروختن شرکت «بهروز» شدیم.

دولت باید نقش حمایتی و اقتصادی خودش را برای واحدهای تولیدی پررنگ کند تا بتواند جلوی تورم و بیکاری را بگیرد. اگر این کار را انجام نمی دهد دلایل دیگری دارد که ما به عنوان تولید کننده نمی دانیم. 

بانک ها به مدت چند سال به هیچ عنوان منابع مالی را برای من فراهم نکردند. با همه شهرت و اعتباری که داشتم این کار را انجام ندادند.  من دیدم به جایی رسیده ام که یا باید کارخانه را قفل بزنم یا آن را به شخصی که منابع اقتصادی دارد واگذار کنم. دیدم انتخاب دوم، بهتر است. ناچار شدم شرکت را واگذار کنم.

*بعضی از برندهای دیگر صنایع غذایی ایران هم که رقیب شما هم بودند و معروف بودند در سال های اخیر به سمت فروش کارخانه رفتند. آنها چرا همین مسیر واگذاری و فروش را طی کردند؟

-آن شرکت ها هم به همین ترتیب. عدم تامین نقدینگی باعث شد برخی واحدهای معروف صنایع غذایی مثل شرکت «مهرام» واگذار شود یا شرکت «چین چین» هم تعطیل شود. اگر بانک با سرمایه ای که تامین کرد به داد شرکت «یک و یک»، نمی رسید آن هم یا تعطیل می شد یا باید به فرد دیگری واگذار می شد. البته واگذار هم شد ولی با تامین منابع بانک.


*برخی از افرادی که در حوزه صنایع غذایی صاحب نظر هستند معتقدند که نسل دوم صنایع غذایی و فعالان صنعت غذا در زمان جنگ و بعد از جنگ وضع خاصی داشته اند. عباراتی که به کار می برند به نوعی مفهوم رانت را توسط تولید کنندگان صنایع غذایی القا می کند. 
همان طور که در زمان تحریم های هسته ای در سال 1390 برخی از افراد از رانت هایی استفاده کردند و برخی پرونده ها از جمله در قضیه فروش نفت، این رانت خواری شهرت پیدا کرد. 
به نوعی استفاده از امکانات و رانت توسط صنایع غذایی را در دهه های قبل مطرح می کنند. اما شما بر مشکل ندادن وام تاکید می کنید. در دوره جدید که شرکت های معروف صنایع غذایی فروخته شدند آیا حقیقتا مشکل مدیریتی و ناتوانی مدیریتی هم در واگذاری و فروش کارخانه وجود داشته است؟

-اولا من در باب صنایع دیگر، اطلاعی ندارم که چه اتفاقی افتاده. ممکن است برخی در صنعت غذا از رانت استفاده کرده باشند و هویت هایی پیدا کرده باشند. اما در نگرش مدیریتی صنعت غذا، این هجمه ای که برای تولید صنایع غذایی آمد تورم تولید را فراهم کرد. 

در این تورم تولید و وقتی هم جنگ تمام شد، بازار باید کالای تولید شده را مصرف می کرد. برای عده ای که بحث کیفیت مطرح بود مایل بودند به این موضوع توجه کنند. اما چون جامعه آن موقع به کمیّت می اندیشید شرکت هایی که به کیفیت توجه می کردند ناچار بودند که شرکت خود را بفروشند. 

هنوز هم به قول معروف زیر پله ای ها فعالیت می کنند. هنوز هم از امکانات به صورت اصولی استفاده نمی شود. همچنان دست و پای صنایع معتبر و صنایعی که کیفیت را ملاک قرار می دهند، گرفته اند.


*شما هم در اوایل فعالیت، در آشپزخانه منزل اقلام خوراکی را تولید می کردید. بعدا هم در یک سالن تولید مواد غذایی را ادامه داده اید. شما در جایی گفته اید که شرکت هایی که در صنعت غذایی ایران فعال بوده اند نسبت به این شیوه تولید شما معترض بوده اند.

-مفهوم تولیدات زیر پله ای با تولیدات خانگی، دو مقوله مختلف است.

*بالاخره تولید یا کاملا استاندارد و بهداشتی است یا استاندارد نیست.

-اولا که بهترین غذای دنیا را با غذای خانه مقایسه می کنند. ما هم در ابتدا غذای خانگی تولید می کردیم. یعنی شله زرد و کشک بادمجان و مربای خانگی. این کار، بد نیست. منظور از واحدهای زیر پله ای، واحدهایی هستند که غیر مجاز و غیر بهداشتی کار می کنند، هیچ اصول تولیدی را رعایت نمی کنند و ناشناس هستند. 

من اگر در 30 یا 40 سال پیش محصول تولید می کردم و برند و اسم و تلفن را روی محصول تولیدی می گذاشتم و پروانه صنایع یا بهداشتی داشتم یعنی شناخته شده بودم ولی چون فضای کوچکی بود به عنوان غذای خانگی مطرح بود. این خانگی را به کارخانه تبدیل کردم ولی زیر پله ای ها همچنان زیر پله ای هستند.

*الان محصولات غذایی زیادی به صورت فله ای یا در بسته بندی های بدون آرم و علائم و بدون آدرس مثل ترشی جات در بازار وجود دارد. آیا نظر شما نسبت به این نوع محصولات که خودتان هم به این شیوه از ابتدا کار را شروع کرده بودید، مثبت است یا منفی است؟

-نظر من نمی تواند مثبت باشد. کالایی می تواند در جامعه قرار بگیرد که شناسنامه دار باشد. محصولاتی که به صورت فله می آورند یا رب گوجه و خیار شور و قارچ یا ماکارونی است، هویت ندارند.

*این همان وضعیتی است که شما قبلا در منزل محصول تولید می کردید و بعد فعالیت خود را در قالب شرکت بهروز و برند آن توسعه دادید.

-من وقتی در منزل تولید می کردم کیفیت رعایت می شد. محصولات خانگی، زیر پله ای نیست. ما با کیفیت، درست می کردیم. ما باید پروانه فعالیت را بگیریم که گرفتیم. اما زیر پله ای ها همچنان زیر پله ای هستند و مایل نیستند پروانه فعالیت بگیرند. برای مثال در داخل یک باغ، رب گوجه تولید می کنند. تا مامور بفهمد و اداره بهداشت، بازرسی کند به باغ دیگری می روند و کار خودشان را ادامه می دهند. 

آن افراد، تن به کار بهداشتی و استاندارد و ضوابط کیفیتی نمی دهند. چون منافع آنها فقط در پول است. ممکن است یک روز پارچه قاچاق بفروشند و یک روز ماشین قاچاق بفروشند. یک روز هم محصول غذایی غیر بهداشتی بفروشند. 
آنها فقط به پول فکر می کنند و در بازار سیاه، رونق پیدا می کنند. اما صنعت غذایی که برند دارد ، کیفیت دارد و بهداشت و استاندارد دارد، طبیعتا نمی تواند وارد کارهای خلاف شوند.

*در دوره جدید که شرکت صنایع غذایی بهرنگ را خریداری کرده و مجددا فعال کردید. تصورتان این بود که در فضای فعلی و کاملا رقابتی هم می شود با همان تجربه ای که دارید ادامه داد؟

می خواستم با این کار بگویم که از صحنه تولید دور نشده ام. اگر در آن شرکت به هر دلیل منابع مالی را برای من فراهم نکردند باز جوهره کار را به عنوان کارآفرین دارم و در جای دیگری که 15 سال تعطیل بوده است شروع به کار کردم. 

آن موقع که بی تجربه بودم و پشتکار داشتم و به کارآفرینی اعتقاد داشتم شرکت «بهروز» را به آن حد از موفقیت رساندم. در دوره جدید که آن تجربه را داشتم و اعتقادات کارآفرینی و هویت بخشی را داشتم طبیعتا با یک انگیزه بهتر و پخته تر می توانستم  عمل کنم.

اخیرا چند سالی هست که دولت اعلام می کند کارهای خانگی یا خوشه ای مثل محصولات غذایی، نساجی و دوزندگی و فعالیت های فناوری اطلاعات به شرطی که برای همسایگان مزاحمت نداشته باشد، انجام شوند. دولت این کارها را به رسمیت شناخته است. حتی وزارت بهداشت برای فرآورده های غذایی خانگی، مجوز می دهد. 

کالایی می تواند در بازار به فروش برسد و مصرف کننده کالایی را می تواند مصرف کند که شناسنامه داشته باشد، مشخص باشد چه محصولی هست و چه زمانی تولید شده است و چه زمانی تاریخ مصرف آن تمام میشود.

این محصول باید مشخص باشد چه کیفیتی دارد و از چه موادی استفاده شده. اگر این چند موضوع را رعایت کند چه در خانه باشد و چه در کارگاه و چه در کارخانه باشد، یکی است و قابل مصرف است برای جامعه ای که بداند این کالا هویت دارد یعنی شناسنامه دارد.


*در حال حاضر حدود 12 هزار واحد تولید در حوزه صنعت غذایی ایران فعالیت می کنند. آیا این شرکت ها می توانند با محصولات کشورهای پیشرفته رقابت کنند یا فقط باید بر بازار داخلی تمرکز کنند و فعالیت خود را ادامه دهند؟

-تولیدات پاره ای از واحدهای تولیدی فقط برای صادرات وسیع است. بعضی هم برای صادرات به منطقه و بعضی هم برای مصرف داخل کشور است. وقتی که درها باز شود مطمئنا بسیاری از واحدهای تولیدی ما می باید برای رقابت در داخل کشور رقابت کنند و تعدادی هم که برند داخلی دارند و برند آنها در جامعه شناخته شده است می توانند هویت صنعت ایران را برای خارج از کشور به ارمغان ببرند. 

من شرکت بهرنگ را به صورت قطعی خریداری کردم و برای اداره آن باید 5 تا 6 میلیارد تومان پول می دادم. باید تعهدات شرکت را هم انجام می دادم. چون به بانک ها و افراد بدهی داشت. وقتی که دیدم اوضاع و احوال خراب است این شرکت را در اسفند 1396 برگرداندم.

*شرکت صنایع غذایی بهرنگ را که خریداری کرده و فعال کردید فکر می کردید می تواند جزو شرکت های برتر در حوزه صنایع غذایی و بین اینهمه شرکت تولیدی شود؟

-به زودی خیر. چرا که مستلزم ایجاد زیرساخت هایی بود که باید انجام شود از قبیل ماشین آلات و تاسیسات و آموزش و بازاریابی جدید. البته تامین منابع اقتصادی و مالی هم نیاز داشت.

*برای احیا و موفق شدن این شرکت جدید آیا از کارشناسان و مشاوران هم استفاده کردید یا همچنان متکی به تجربیات شخص خودتان بود؟

-من الان مشاور عالی صنایع غذایی کشور هستم. اما دلیل نمی شد که برای کار خودم مشورت نگیرم. اصلا کاری که با مشورت باشد ارزش دارد. تجربه شخصی خودم به عنوان یک تجربه ابراز می شود و نه به عنوان انجام. چرا که انجام، زمانی است که یک گروه شکل بگیرد و این تجربه مطرح شود. اگر می خواهید موفق شوید باید اندیشه ها را با هم هماهنگ کنید. نقش کارآفرین، هماهنگ کردن تفکرات خودش با بقیه افراد و همچنین بقیه با خودش است.

*یکی از اصول انتخاب برند، ساده بودن و سادگی است. شما شعار «سلام» را قبلا در شرکت بهروز، استفاده می کردید و شعار تبلیغاتی شرکت بهرنگ هم کلمه سلام را داشت. تصور می کردید با این نوع اقدامات، این برند را می توان دوباره مطرح کرد؟

-به هر صورت به جامعه ای که من را به عنوان کارآفرین می شناسد، خواستم بگویم که من مجددا آمدم. همان هستم ولی «باز هم سلام». یعنی باز هم آمدم.


*احساس نمی کردید که این حرف شعار تبلیغاتی تکراری است و قبلا در قالب یک برند دیگر مطرح شده است؟

-شما هر روز به آدم های دیگر سلام می کنید. آیا سلام، تکراری است؟

*شعار تبلیغاتی «سلام» با شرکت قبلی شما معروف شده. شعار به اسم آن شرکت است.

-من بنیانگذار صنایع غذایی بهروز هستم. من اسمم بهروز است. من مبتکر خلاقیت هستم. اجازه دارم از برند خودم و سلام استفاده کنم. سلام یک کلمه عام است. من می گویم باز هم سلام. یعنی مجددا به شما سلام می کنم. تجربیات گذشته را امروز در این عرصه به کار می گیرم.

*سهراب سپهری هم با توجه به بار عاطفی کلمه سلام که آهنگ و انرژی خاصی منتقل می کند در شعر صدای پای آب گفته بود که: «فتح یک کوچه به دست دو سلام». شما هم همین انرژی را در کلمه سلام می بینید؟

-من شعرهای سهراب سپهری را گوش می کنم ولی معنی آنها را متوجه نمی شوم.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*به نظر سهراب انگار سلام یک حالت جادویی و خاصی دارد.

-سلام، کلمه مقدسی است. سلام یک پیام فرهنگی است. یک الهام از موقعیت قدرشناسی نسبت به همدیگر است. من با کلمه «دوست من سلام»، هویت ملی خودم یا هویت کیفیتی خودم را حفظ کردم.

*اخیرا در کشورهای دیگر روبات های ساخته اند که در چشیدن مواد غذایی مهارت دارند و می توانند انواع نوشیدنی و غذاهای مختلف را تشخیص بدهند. در کشور ما که این فناوری های نوین به آن حد وجود ندارد آیا صنایع غذایی ما می توانند تا آن حد موفق شوند یا دنباله رو خواهند شد؟

-مطمئنا دنباله رو خواهیم شد و باز اگر تکنولوژی های جدید به ایران بیاید و به کار گرفته شود صنایعی که قادر به رقابت نباشند می باید صحنه را برای تلاشگران واقعی خالی کنند. بنابراین، یا باید خودشان را منطبق با مسائل کیفیتی روز کنند که مزه و قیمت و کیفیت و زمان تولید و زمان تحویل است، یا این که باید دست از فعالیت بکشند.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*شرکت بهروز در یک دوره خاص و بعد در زمان جنگ و بعد از جنگ، به یک برند تبدیل شد. تصور می کنید با وضعیتی که وجود دارد و تکنولوژی پیشرفت کرده و رقابت زیادی وجود دارد، آیا می توان صنایع غذایی معروفی را در سطح جهانی مطرح کرد؟

-سطح جهانی فلسفه دیگری دارد. آنها همیشه به کیفیت و ارتقا در محصول نگاه می کنند. در داخل کشور این رقابت شدیدتر و سخت تر می شود و می باید تلاش کرد.

-اگر آن سختی و مشقت در زمان جنگ نبود و ما خودساخته نمی شدیم، مطمئنا امروز 12 هزار واحد تولیدی صنعت غذایی نداشتیم و اصلا نیازی به این که این تولیدات وجود داشته باشد، نداشتیم. آن سختی باعث شد که ما راه را پیدا کنیم. آن سختی بود که به ما هویت تولید را داد. فهمیدم که می توانیم روی پای خودمان بایستیم. 

من موضوع نبودن چسب را مطرح کردم. از این نوع کمبودها، زیاد بود. ایامی بود که شیشه های مواد غذایی پیدا نمی شد. ما ناچار بودیم شیشه های مواد غذایی را جمع آوری کنیم و بشوییم و استریل کنیم. با این کار، از شیشه های مواد غذایی مجددا استفاده کردیم. چون می باید تولید می کردیم. 

ما در آن زمان کارتن نداشتیم. من نمی توانستم محصولم را روی زمین بگذارم. می خواهم ابتکار و نیاز را برای شما توضیح بدهم. یا حلب های 17 کیلویی که حاوی روغن بود را بعد از مصرف روغن، به خوبی می شستیم و از وسط نصف می کردیم و دو تا ظرف برای بسته بندی می شد. 

هیچ وقت هم یادم نمی رود در هر ظرف به جای 24 تا، تعداد 16 تا بسته بندی می شد. بعد می گفتیم اگر آن را برگردانید از شما می خریم. بسیاری از مواد اولیه وارد ایران نمی شد. ما ناچار بودیم از ترکیبات محصولات گیاهی و محصولات کشاورزی و از اقلام دیگر استفاده کنیم. برای مثال به جای خردل، ناچار بودیم از محصول دیگری استفاده کنیم. 

نیاز، انسان را مبتکر و خلاق می کند. کارآفرین کسی است که ریسک می کند که به نحو دیگری فکر کند. چرا که کارآفرین همیشه در جستجوی تکامل است. ایستا بودن برای کارآفرین، زهر مهلک است.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*با توجه به این که واردات غذایی در زمان جنگ و دوران بازسازی به شدت اتفاق نمی افتاد، تا چه حد استفاده از امکانات دولتی باعث شد که شرکت هایی مثل شرکت بهروز تبدیل به برند شوند؟

-ما نباید نیاز مردم را دست کم بگیریم. آن موقع مردم ما، زیاد به محصولات صنعتی یا صنایع غذایی آشنا نبودند. به تدریج آشنا شدند و به تدریج ذائقه مردم برگشت. فقط صنعت غذایی را در زمینه کمپوت می دیدند و احتمالا بعد هم کنسرو. اما تنوع باعث شد که ما نیاز جامعه را متوجه شویم و به صنعتی شدن روی آوردیم. 

قبل از آن مردم، ماست یا شیر را در ظروف سنتی مثل طغار می خریدند و پنیر را به صورت فله ای می خریدند یا ماکارونی اصلا وجود نداشت یا رشته را صورت فله ای می خریدند. کره را به همین ترتیب. اصلا سس مایونز مطرح نبود. خیلی چیزها اصلا نبود یا فله بود. وقتی مردم نیاز پیدا کردند ماشین سازی هم شروع شد.

*امکانات دولتی و تسهیلاتی که دولت در اختیار صنایع می گذاشت چه تاثیری داشت؟

-آن موقع امکانات دولتی محدود بود. یک روز وزارت صنایع اولویت بندی می کرد و اولویت درجه یک، تعداد 10 تا پارامتر داشت. بسیار سخت بود. دولت با سختی می توانست پاره ای از ماشین آلات را تامین کند که نیاز آن را حس می کرد.

ما هم وقتی محصول صادر می کردیم در مقابل سعی می کردیم اقلامی که ضروری است به خصوص مواد اولیه وارد کشور کنیم تا این که بخواهیم ماشین آلات بیاوریم. چون سازندگان در ایران می توانستند ماشین آلات را در ایران بسازند ولی مواد اولیه را نمی توانستیم.


*بخش عمده ای از مصرف مواد غذایی تولید شده در سال های بعد از انقلاب مخصوصا در زمان جنگ در جبهه های جنگ مصرف می شد و رزمندگان مصرف می کردند.

-بله، ماندگاری محصولات غذایی تولید شده باید شش ماه یا یک سال یا دو سال می داشت. در آن زمان صنعت غذایی و به خصوص کنسروی ماهیت اصلی اش را به عنوان پشتیبانی از جبهه به دست آورد.

*به هر حال هزینه ها را تامین می کردند که کارخانجات صنایع غذایی هم کنسرو تولید کنند.

-آن موقع دولت به میزان پروانه تولید، روغن می داد یا شکر می داد یا قوطی می داد. در واقع قیمت را تعیین می کرد و می گفت با این قیمت هم محصول را تولید کنید و بفروشید. ما چون می خواستیم تولید کنیم موضوع اصلی برای ما، سود نبود بلکه موضوع مهم، بودن در صحنه اقتصاد بود.

*بالاخره یک مقدار هم، بازار مصرف مشخص بوده و این طور نبوده که مصرف به شدت کم شود. یعنی می توانستید پیش بینی کنید که چه مقدار مصرف وجود دارد.

-وقتی جنگ تمام شد و کسانی که از جبهه برگشتند و جامعه درگیر مسائل حضور در جامعه صنعتی بودند با غذا آشنا شدند. من فکر می کنم اگر در همان زمان قیمت ها آزاد می شد که امروز هم متاسفانه آزاد نشده است، شاید امروز می توانستیم شرایط کیفیت را بهتر بفهمیم و رعایت کنیم. 

چون کمیّت در اولویت بود به کیفیت بی توجهی می شد. امروزه لازم است مثل جهان پیشرفته در مورد آثار و تبعات منفی قیمت گذاری دولتی فکر اساسی شود.

*در همان زمان جنگ با مقدار فروش شما برای رزمندگانی که در جبهه ها بودند یک منبع درآمد ثابت برای شما تولیدکنندگان صنایع غذایی وجود داشته است. اگر آن فروش ثابت وجود نداشت واقعا کارخانه های صنایع غذایی برای ادامه فعالیت، دچار مشکل می شدند؟

-دولت به سختی برنج، شکر، روغن، کره و شیشه مواد غذایی تامین می کرد. اگر ما می خواستیم آن اقلام را خودمان تهیه کنیم باید با سه برابر قیمت تهیه می کردیم. دولت آن اقلام را به ما می داد و در مقابل به ما حواله می داد. 

آن موقع ستاد بسیج اقتصادی کشور، فعالیت می کرد و می گفت این شکر و روغن و تخم مرغ سهمیه شما و حالا تولید کن و به فلان تعاونی بده یا به تعاونی های رزمندگان بده.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*حداقل سودی برای شما داشته است که بتوانید به فعالیت اقتصادی خود ادامه بدهید و کارخانه تعطیل نشود.

-بله؛ بدون سود نبود. سودی که در تولید بخواهد مطرح شود باید صاحب کارخانه اراده داشته باشد تا محصول را بهترین کیفیت تولید کند.

*اما با همان سودی که دولت مشخص می کرد کارخانه ها توانسته اند و تولیدات خود را بفروشند و کارشان ادامه پیدا کند.

-بسیاری از کارخانه هایی که از اول انقلاب بوده اند الان هم حضور دارند. سختی کشیدند و ماشین آلات را از تولیدکنندگان داخلی می خریدند.

*چند نوع لوگوی بهروز وجود دارد. در زمان شما کدام لوگو را انتخاب کرده بودید؟

-لوگوی اولیه فرق می کرد و چیز دیگری بود. بعدا لوگوی گِرد را طراحی کردیم. در سالیان اخیر یعنی حدودا 10 سال قبل لوگویی طراحی شد که اسم بهروز در داخل یک بیضی قرار داشت. وقتی که دیدیم از این لوگو استقبال نمی شود از همان لوگوی دایره ای استفاده کردیم.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*چرا وضعیت به این سمت رفت که شما از شرکت صنایع غذایی بهروز دل کندید و بعد از چند دهه که شهرت پیدا کرده بود و یکی از برندهای معروف صنایع غذایی ایران بود آن را فروختید؟

-امیدوارم باز این برند بتواند جایگاه خودش را پیدا کند. چون چندین سال خون دل خوردم و مثل بچه ام بوده. راستش این است که چون شرایط اقتصادی چندان مناسب نبود و ما نیازمند تامین منابع مالی از طرف بانک بودیم، مجبور به فروختن شرکت «بهروز» شدیم.

دولت باید نقش حمایتی و اقتصادی خودش را برای واحدهای تولیدی پررنگ کند تا بتواند جلوی تورم و بیکاری را بگیرد. اگر این کار را انجام نمی دهد دلایل دیگری دارد که ما به عنوان تولید کننده نمی دانیم. 

بانک ها به مدت چند سال به هیچ عنوان منابع مالی را برای من فراهم نکردند. با همه شهرت و اعتباری که داشتم این کار را انجام ندادند.  من دیدم به جایی رسیده ام که یا باید کارخانه را قفل بزنم یا آن را به شخصی که منابع اقتصادی دارد واگذار کنم. دیدم انتخاب دوم، بهتر است. ناچار شدم شرکت را واگذار کنم.

*بعضی از برندهای دیگر صنایع غذایی ایران هم که رقیب شما هم بودند و معروف بودند در سال های اخیر به سمت فروش کارخانه رفتند. آنها چرا همین مسیر واگذاری و فروش را طی کردند؟

-آن شرکت ها هم به همین ترتیب. عدم تامین نقدینگی باعث شد برخی واحدهای معروف صنایع غذایی مثل شرکت «مهرام» واگذار شود یا شرکت «چین چین» هم تعطیل شود. اگر بانک با سرمایه ای که تامین کرد به داد شرکت «یک و یک»، نمی رسید آن هم یا تعطیل می شد یا باید به فرد دیگری واگذار می شد. البته واگذار هم شد ولی با تامین منابع بانک.


*برخی از افرادی که در حوزه صنایع غذایی صاحب نظر هستند معتقدند که نسل دوم صنایع غذایی و فعالان صنعت غذا در زمان جنگ و بعد از جنگ وضع خاصی داشته اند. عباراتی که به کار می برند به نوعی مفهوم رانت را توسط تولید کنندگان صنایع غذایی القا می کند. 
همان طور که در زمان تحریم های هسته ای در سال 1390 برخی از افراد از رانت هایی استفاده کردند و برخی پرونده ها از جمله در قضیه فروش نفت، این رانت خواری شهرت پیدا کرد. 
به نوعی استفاده از امکانات و رانت توسط صنایع غذایی را در دهه های قبل مطرح می کنند. اما شما بر مشکل ندادن وام تاکید می کنید. در دوره جدید که شرکت های معروف صنایع غذایی فروخته شدند آیا حقیقتا مشکل مدیریتی و ناتوانی مدیریتی هم در واگذاری و فروش کارخانه وجود داشته است؟

-اولا من در باب صنایع دیگر، اطلاعی ندارم که چه اتفاقی افتاده. ممکن است برخی در صنعت غذا از رانت استفاده کرده باشند و هویت هایی پیدا کرده باشند. اما در نگرش مدیریتی صنعت غذا، این هجمه ای که برای تولید صنایع غذایی آمد تورم تولید را فراهم کرد. 

در این تورم تولید و وقتی هم جنگ تمام شد، بازار باید کالای تولید شده را مصرف می کرد. برای عده ای که بحث کیفیت مطرح بود مایل بودند به این موضوع توجه کنند. اما چون جامعه آن موقع به کمیّت می اندیشید شرکت هایی که به کیفیت توجه می کردند ناچار بودند که شرکت خود را بفروشند. 

هنوز هم به قول معروف زیر پله ای ها فعالیت می کنند. هنوز هم از امکانات به صورت اصولی استفاده نمی شود. همچنان دست و پای صنایع معتبر و صنایعی که کیفیت را ملاک قرار می دهند، گرفته اند.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*شما هم در اوایل فعالیت، در آشپزخانه منزل اقلام خوراکی را تولید می کردید. بعدا هم در یک سالن تولید مواد غذایی را ادامه داده اید. شما در جایی گفته اید که شرکت هایی که در صنعت غذایی ایران فعال بوده اند نسبت به این شیوه تولید شما معترض بوده اند.

-مفهوم تولیدات زیر پله ای با تولیدات خانگی، دو مقوله مختلف است.

*بالاخره تولید یا کاملا استاندارد و بهداشتی است یا استاندارد نیست.

-اولا که بهترین غذای دنیا را با غذای خانه مقایسه می کنند. ما هم در ابتدا غذای خانگی تولید می کردیم. یعنی شله زرد و کشک بادمجان و مربای خانگی. این کار، بد نیست. منظور از واحدهای زیر پله ای، واحدهایی هستند که غیر مجاز و غیر بهداشتی کار می کنند، هیچ اصول تولیدی را رعایت نمی کنند و ناشناس هستند. 

من اگر در 30 یا 40 سال پیش محصول تولید می کردم و برند و اسم و تلفن را روی محصول تولیدی می گذاشتم و پروانه صنایع یا بهداشتی داشتم یعنی شناخته شده بودم ولی چون فضای کوچکی بود به عنوان غذای خانگی مطرح بود. این خانگی را به کارخانه تبدیل کردم ولی زیر پله ای ها همچنان زیر پله ای هستند.

*الان محصولات غذایی زیادی به صورت فله ای یا در بسته بندی های بدون آرم و علائم و بدون آدرس مثل ترشی جات در بازار وجود دارد. آیا نظر شما نسبت به این نوع محصولات که خودتان هم به این شیوه از ابتدا کار را شروع کرده بودید، مثبت است یا منفی است؟

-نظر من نمی تواند مثبت باشد. کالایی می تواند در جامعه قرار بگیرد که شناسنامه دار باشد. محصولاتی که به صورت فله می آورند یا رب گوجه و خیار شور و قارچ یا ماکارونی است، هویت ندارند.

*این همان وضعیتی است که شما قبلا در منزل محصول تولید می کردید و بعد فعالیت خود را در قالب شرکت بهروز و برند آن توسعه دادید.

-من وقتی در منزل تولید می کردم کیفیت رعایت می شد. محصولات خانگی، زیر پله ای نیست. ما با کیفیت، درست می کردیم. ما باید پروانه فعالیت را بگیریم که گرفتیم. اما زیر پله ای ها همچنان زیر پله ای هستند و مایل نیستند پروانه فعالیت بگیرند. برای مثال در داخل یک باغ، رب گوجه تولید می کنند. تا مامور بفهمد و اداره بهداشت، بازرسی کند به باغ دیگری می روند و کار خودشان را ادامه می دهند. 

آن افراد، تن به کار بهداشتی و استاندارد و ضوابط کیفیتی نمی دهند. چون منافع آنها فقط در پول است. ممکن است یک روز پارچه قاچاق بفروشند و یک روز ماشین قاچاق بفروشند. یک روز هم محصول غذایی غیر بهداشتی بفروشند. 
آنها فقط به پول فکر می کنند و در بازار سیاه، رونق پیدا می کنند. اما صنعت غذایی که برند دارد ، کیفیت دارد و بهداشت و استاندارد دارد، طبیعتا نمی تواند وارد کارهای خلاف شوند.

*در دوره جدید که شرکت صنایع غذایی بهرنگ را خریداری کرده و مجددا فعال کردید. تصورتان این بود که در فضای فعلی و کاملا رقابتی هم می شود با همان تجربه ای که دارید ادامه داد؟

می خواستم با این کار بگویم که از صحنه تولید دور نشده ام. اگر در آن شرکت به هر دلیل منابع مالی را برای من فراهم نکردند باز جوهره کار را به عنوان کارآفرین دارم و در جای دیگری که 15 سال تعطیل بوده است شروع به کار کردم. 

آن موقع که بی تجربه بودم و پشتکار داشتم و به کارآفرینی اعتقاد داشتم شرکت «بهروز» را به آن حد از موفقیت رساندم. در دوره جدید که آن تجربه را داشتم و اعتقادات کارآفرینی و هویت بخشی را داشتم طبیعتا با یک انگیزه بهتر و پخته تر می توانستم  عمل کنم.

اخیرا چند سالی هست که دولت اعلام می کند کارهای خانگی یا خوشه ای مثل محصولات غذایی، نساجی و دوزندگی و فعالیت های فناوری اطلاعات به شرطی که برای همسایگان مزاحمت نداشته باشد، انجام شوند. دولت این کارها را به رسمیت شناخته است. حتی وزارت بهداشت برای فرآورده های غذایی خانگی، مجوز می دهد. 

کالایی می تواند در بازار به فروش برسد و مصرف کننده کالایی را می تواند مصرف کند که شناسنامه داشته باشد، مشخص باشد چه محصولی هست و چه زمانی تولید شده است و چه زمانی تاریخ مصرف آن تمام میشود.

این محصول باید مشخص باشد چه کیفیتی دارد و از چه موادی استفاده شده. اگر این چند موضوع را رعایت کند چه در خانه باشد و چه در کارگاه و چه در کارخانه باشد، یکی است و قابل مصرف است برای جامعه ای که بداند این کالا هویت دارد یعنی شناسنامه دارد.

*در حال حاضر حدود 12 هزار واحد تولید در حوزه صنعت غذایی ایران فعالیت می کنند. آیا این شرکت ها می توانند با محصولات کشورهای پیشرفته رقابت کنند یا فقط باید بر بازار داخلی تمرکز کنند و فعالیت خود را ادامه دهند؟

-تولیدات پاره ای از واحدهای تولیدی فقط برای صادرات وسیع است. بعضی هم برای صادرات به منطقه و بعضی هم برای مصرف داخل کشور است. وقتی که درها باز شود مطمئنا بسیاری از واحدهای تولیدی ما می باید برای رقابت در داخل کشور رقابت کنند و تعدادی هم که برند داخلی دارند و برند آنها در جامعه شناخته شده است می توانند هویت صنعت ایران را برای خارج از کشور به ارمغان ببرند. 

من شرکت بهرنگ را به صورت قطعی خریداری کردم و برای اداره آن باید 5 تا 6 میلیارد تومان پول می دادم. باید تعهدات شرکت را هم انجام می دادم. چون به بانک ها و افراد بدهی داشت. وقتی که دیدم اوضاع و احوال خراب است این شرکت را در اسفند 1396 برگرداندم.

*شرکت صنایع غذایی بهرنگ را که خریداری کرده و فعال کردید فکر می کردید می تواند جزو شرکت های برتر در حوزه صنایع غذایی و بین اینهمه شرکت تولیدی شود؟

-به زودی خیر. چرا که مستلزم ایجاد زیرساخت هایی بود که باید انجام شود از قبیل ماشین آلات و تاسیسات و آموزش و بازاریابی جدید. البته تامین منابع اقتصادی و مالی هم نیاز داشت.

*برای احیا و موفق شدن این شرکت جدید آیا از کارشناسان و مشاوران هم استفاده کردید یا همچنان متکی به تجربیات شخص خودتان بود؟

-من الان مشاور عالی صنایع غذایی کشور هستم. اما دلیل نمی شد که برای کار خودم مشورت نگیرم. اصلا کاری که با مشورت باشد ارزش دارد. تجربه شخصی خودم به عنوان یک تجربه ابراز می شود و نه به عنوان انجام. چرا که انجام، زمانی است که یک گروه شکل بگیرد و این تجربه مطرح شود. اگر می خواهید موفق شوید باید اندیشه ها را با هم هماهنگ کنید. نقش کارآفرین، هماهنگ کردن تفکرات خودش با بقیه افراد و همچنین بقیه با خودش است.

*یکی از اصول انتخاب برند، ساده بودن و سادگی است. شما شعار «سلام» را قبلا در شرکت بهروز، استفاده می کردید و شعار تبلیغاتی شرکت بهرنگ هم کلمه سلام را داشت. تصور می کردید با این نوع اقدامات، این برند را می توان دوباره مطرح کرد؟

-به هر صورت به جامعه ای که من را به عنوان کارآفرین می شناسد، خواستم بگویم که من مجددا آمدم. همان هستم ولی «باز هم سلام». یعنی باز هم آمدم.

*احساس نمی کردید که این حرف شعار تبلیغاتی تکراری است و قبلا در قالب یک برند دیگر مطرح شده است؟

-شما هر روز به آدم های دیگر سلام می کنید. آیا سلام، تکراری است؟

*شعار تبلیغاتی «سلام» با شرکت قبلی شما معروف شده. شعار به اسم آن شرکت است.

-من بنیانگذار صنایع غذایی بهروز هستم. من اسمم بهروز است. من مبتکر خلاقیت هستم. اجازه دارم از برند خودم و سلام استفاده کنم. سلام یک کلمه عام است. من می گویم باز هم سلام. یعنی مجددا به شما سلام می کنم. تجربیات گذشته را امروز در این عرصه به کار می گیرم.

*سهراب سپهری هم با توجه به بار عاطفی کلمه سلام که آهنگ و انرژی خاصی منتقل می کند در شعر صدای پای آب گفته بود که: «فتح یک کوچه به دست دو سلام». شما هم همین انرژی را در کلمه سلام می بینید؟

-من شعرهای سهراب سپهری را گوش می کنم ولی معنی آنها را متوجه نمی شوم.

*به نظر سهراب انگار سلام یک حالت جادویی و خاصی دارد.

-سلام، کلمه مقدسی است. سلام یک پیام فرهنگی است. یک الهام از موقعیت قدرشناسی نسبت به همدیگر است. من با کلمه «دوست من سلام»، هویت ملی خودم یا هویت کیفیتی خودم را حفظ کردم.

*اخیرا در کشورهای دیگر روبات های ساخته اند که در چشیدن مواد غذایی مهارت دارند و می توانند انواع نوشیدنی و غذاهای مختلف را تشخیص بدهند. در کشور ما که این فناوری های نوین به آن حد وجود ندارد آیا صنایع غذایی ما می توانند تا آن حد موفق شوند یا دنباله رو خواهند شد؟

-مطمئنا دنباله رو خواهیم شد و باز اگر تکنولوژی های جدید به ایران بیاید و به کار گرفته شود صنایعی که قادر به رقابت نباشند می باید صحنه را برای تلاشگران واقعی خالی کنند. بنابراین، یا باید خودشان را منطبق با مسائل کیفیتی روز کنند که مزه و قیمت و کیفیت و زمان تولید و زمان تحویل است، یا این که باید دست از فعالیت بکشند.

گفت و گوی «عصر ایران» با بهروز فروتن، بنیانگذار برند «بهروز»/داستان «دوست من سلام»

*شرکت بهروز در یک دوره خاص و بعد در زمان جنگ و بعد از جنگ، به یک برند تبدیل شد. تصور می کنید با وضعیتی که وجود دارد و تکنولوژی پیشرفت کرده و رقابت زیادی وجود دارد، آیا می توان صنایع غذایی معروفی را در سطح جهانی مطرح کرد؟

-سطح جهانی فلسفه دیگری دارد. آنها همیشه به کیفیت و ارتقا در محصول نگاه می کنند. در داخل کشور این رقابت شدیدتر و سخت تر می شود و می باید تلاش کرد.

کد خبر 409aa0666668412895823f3f73715bd3

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 8 =