خودكفايي در توليد و مصرف موادغذايي در همه كشورها يك اقدام و خواست اساسي است. كشورهاي گوناگون با گرايشهاي سياسي مختلف ميدانند كه بايد درجهاي از امنيتغذايي را براي خود تدارك ببينند تا در روزهاي سخت با گرفتاري مواجه نشوند. ايران نيز از اين قاعده مستثني نبوده و نيست. توجه به امنيتغذايي بهدليل گره خوردن آن با منافع ملي در همه دوران در دستوركار بوده است. گزارش حاضر نگاهي به درجه امنيتغذايي ايران در سالهاي 1387 تا 1390 است كه توسط يك نهاد پژوهشي تهيه شده دارد كه ميخوانيد:
امنيت غذايي بهمعني «اطمينان به دسترسي از نظر فيزيكي و اقتصادي تمام مردم به غذاي كافي، سالم و مغذي در تمام اوقات بهمنظور داشتن زندگي سالم و فعال» ميباشد.
بنابراين در تحقق آن، تمامي بخشها و نهادهاي كشور كه بهنحوي با مفاهيم مذكور مرتبط هستند سهيم ميباشند.
بخش كشاورزي با افزايش كميت و بهبود كيفيت توليد موادغذايي، در تحقق امنيت غذايي نقش اساسي دارد، لذا عملكرد بخش كشاورزي در تأمين و عرضه غذا طي برنامههاي اجرا شده (اول تا چهارم توسعه) و از ديد مصرف موادغذايي طي چهار سال اخير (90-1387) مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است.
توليد و خوداتكايي محصولات
«سهم منابع داخلي در تأمين نيازهاي غذايي مصرفي» يكي از شاخصهاي مهم سنجش كمي عرضه غذاي كشور است. اين ضريب در محصول مهم گندم در برنامه اول تا 80 درصد ارتقاء و بهعلت بروز خشكساليها در برنامه دوم كاهش يافت. در برنامه سوم با روند چشمگيري تا حد خودكفايي ارتقاء يافت. ليكن طي برنامه چهارم و بعد از آن توفيق از دست رفت. خوداتكايي برنج عليرغم بهبود در برنامه دوم تا ميزان 66 درصد، در برنامههاي سوم و چهارم كاهش و طي سالهاي اخير به حدود 57 درصد تنزل يافته است. خوداتكايي شكر بهدليل تغيير سياستهاي حمايتي و بازرگاني بسيار متغير بوده است. در اواخر سالهاي برنامه سوم، بيش از 80 درصد نياز كشور از توليدات داخلي تأمين ميشد، ليكن طي برنامه چهارم بهطور متوسط تنها 43 درصد نياز كشور از توليد داخلي تأمين شد. توليد حبوبات تا انتهاي برنامه سوم بيش از نيازهاي داخلي بود و مقادير قابلتوجهي نيز صادر ميشد. ليكن از برنامه چهارم به بعد توليدات داخلي حدود 82 درصد نياز كشور را تأمين ميكند.
ضريب خوداتكايي روغن نباتي بسيار شكننده بوده است و هيچگاه به 15 درصد مصرف كشور نرسيده است.
توليدات دام و طيور ثابت و افزاينده ليكن وابستگي آنها به علوفه وارداتي روند صعودي داشته است «اگرچه ميانگين برنامه چهارم در گوشت قرمز 3/93 و شير و مرغ در حد صددرصد نياز بوده است).
عرضه سرانه انرژي غذايي و نقش توليدات داخلي در تأمين آن
انرژي حاصل از ميزان عرضه توليدات و واردات محصولات كشاورزي (مصارف داخلي) نشان ميدهد كه حد متوسط عرضه سرانه روزانه انرژي طي دوره 1368 تا 1390، از روند تقريباً افزايشي و متغير برخوردار بوده و در تمامي سالها بالاتر از 3000 كيلوكالري بوده است.
توصيه بهداشتي كشور اين است كه بايد حدود 3100 كيلوكالري انرژي سرانه تأمين شود تا از مصرف 2500 كيلوكالري (حداقل نياز فيزيولوژيكي بدن) اطمينان حاصل گردد. لذا عرضه سرانه انرژي در سطح كلي كافي است.
«سهم تأمين انرژي مصرفي از توليدات داخلي» يك شاخص مهم خودكفايي ملي است. طي برنامه اول، درصد خودكفايي انرژي با رشد فزاينده از 53 به حدود 72 درصد رسيده است (متوسط 3/66 درصد با احتساب سال 73). طي برنامه دوم وابستگي كشور تشديد و تا 54 درصد در سال انتهاي برنامه تنزل يافت (متوسط برنامه 62 درصد شده است) و در برنامه سوم با بهبود فزاينده ميزان خودكفايي به حدود 82 درصد در سال آخر برنامه بهبود يافت (متوسط برنامه 5/68 درصد) وليكن طي سالهاي برنامه چهارم وابستگي كشور تشديد شد و ضريب خودكفايي انرژي تا 62 درصد در سال آخر برنامه چهارم نزول كرد و در سالهاي 89 و 90 بهطور متوسط به 5/67 درصد رسيد.
واردات
«سهم واردات محصول كشاورزي از مصرف كل كشور» بهعنوان يكي از شاخصهاي ارزيابي موفقيت خودكفايي برنامههاي بخش كشاورزي مدنظر است. طي سالهاي 68 تا 72 توفيقات برنامه اول در افزايش توليدات موجب شده تا ميزان واردات بهطور قابلتوجهي كاهش و متوسط آن به حدود 8/7 ميليون تن برسد. طي برنامه دوم با بروز خشكسالي سالهاي آخر رشد مورد انتظار برنامه تحقق نيافت و لذا متوسط ساليانه واردات برنامه دوم با احتساب سال 73 به ميزان 2/9 ميليون تن رسيد. برنامه سوم با استمرار خشكسالي سال آخر برنامه دوم و دو سال اول برنامه سوم حجم واردات را افزود. متوسط واردات دو سال اول برنامه سوم افزايش و در سال 80 به 6/13 ميليون تن رسيد. ليكن با افزايش توليدات داخلي، با روند كاهنده طي سه سال بعد به حدود 5/8 ميليون تن كاهش يافت و متوسط واردات اين برنامه 3/10 ميليون تن بود. طي برنامه چهارم و از سال دوم اين برنامه مقدار واردات افزايش و تا 4/18 ميليون تن در سال آخر برنامه رسيد. متوسط واردات اين برنامه 8/13 ميليون تن بوده است. طي سالهاي 89 و 90 مقادير واردات كاهش و به 9/14 و 13 ميليون تن رسيد. ليكن طي سال 91 ركورد 22 ميليون تن (حدود 69 درصد بيشتر از سال 90) ثبت شد.
سرانه واردات
طي برنامه اول، سرانه ساليانه واردات از مقدار 192 كيلوگرم در سال اول آن به مقدار 120 كيلوگرم در سال آخر برنامه و در سال 73 به مقدار 101 كيلوگرم رسيد. متوسط سرانه واردات برنامه حدود 143 كيلوگرم بود.
متوسط سرانه برنامه دوم مقدار حدود 161 كيلوگرم بود ليكن طي سالهاي برنامه با نوسانات افزايشي مواجه و مقدار آن در سال آخر برنامه به 191 كيلوگرم رسيد. در برنامه سوم متوسط سرانه، مقدار 157 كيلوگرم بوده است. متوسط سرانه واردات برنامه چهارم بيش از 191 كيلوگرم بوده است. طي دو سال 89 و 90 نيز مقادير سرانه واردات بهترتيب 199 و 173 كيلوگرم بوده است. واردات سرانه سال 91 به حدود 289 كيلوگرم رسيده است و لذا متوسط سه سال اخير 220 كيلوگرم بوده است. بهنظر ميرسد بخشي از افزايش مقدار سرانه واردات، ناشي از سياست ذخيرهسازي باشد.
تراز تجاري
بررسي امنيت غذايي از ديدگاه تجاري يا مبادله بازرگاني محصولات كشاورزي (تأمين كسري نيازهاي غذايي از طريق منابع حاصل از صادرات محصولات با مزيت نسبي) نيز طي 23 سال گذشته نشان ميدهد تراز وزني تفاوت واردات و صادرات طي مدت مذكور با نوسانات بسياري مواجه بوده است مقدار متوسط كسري تراز وزني برنامه اول 1/7 و متوسط برنامه دوم 44/8 ميليون تن در سال شد. در برنامه سوم به متوسط 6/8 ميليون تن رسيد. در برنامه چهارم به متوسط 5/10 ميليون تن فزوني يافت و متوسط سه سال اخير 5/12 ميليون تن بوده است.
مقايسه ارزش تراز تجاري نيز نشان ميدهد كه كمترين كسري، متعلق به سالهاي 73 و 82 (بهميزان 668 و 976 ميليون دلار) بوده است. كسري تراز تجاري ساليانه برنامه اول بهطور متوسط حدود 2 ميليارد دلار بود. متوسط برنامه دوم به 1874 ميليون دلار رسيد. متوسط كسري تجاري ساليانه برنامه سوم 1415 ميليون دلار شد. متوسط كسري ساليانه برنامه چهارم، 3 ميليارد دلار شد كه از نظر كسري تراز تجاري بيشترين ميزان در مقايسه با سه برنامه قبلي است. ميانگين كسري تراز تجاري ساليانه سالهاي 91-89 نيز به ركورد 4/5 ميليارد دلار رسيده است.
بررسي ارزش صادرات محصولات كشاورزي طي 23 سال مذكور حاكي است كه صادرات در برنامه اول رونقي نداشته است و تنها در سال آخر و سال 73 مقدار درآمد صادراتي افزايش دارد. طي برنامه دوم نيز اين افزايش تا نزديك به يك ميليارد دلار حفظ شده است. در برنامه سوم صادرات رونق گرفته و مقدار ساليانه آن به حدود 5/1 ميليارد دلار در سال پايان برنامه رسيد.
طي برنامه چهارم و پس از آن ارزش صادرات قابلملاحظه ميباشد و به بيش از 3/6 ميليارد دلار در سال نيز رسيده است. شايد بتوان برنامه چهارم و سالهاي بعد از آن را از نظر كسب درآمد ارزي ناشي از صادرات محصولات كشاورزي موفق دانست ليكن افزايش نامتعارف واردات نهتنها نتوانسته است كمكي به كاهش تراز تجاري كند بلكه كسري تراز تجاري را نيز شديداً رشد داده است.
ارزيابي امنيت غذايي در سطح خانوار (1390-1387)
اگرچه طي اين مدت عرضه سرانه انرژي و موادمغذي از ديدگاه كلان كافي بوده، ليكن بهدليل توزيع نامناسب درآمد، اقشاري از جامعه با سطوح مختلفي از كمبودهاي تغذيهاي مواجه بودهاند. بهطور كلي الگوي غذايي كشور با مصرف زياد غلات بهويژه نان، مصرف محدود فرآوردههاي حيواني (خصوصاً شير و لبنيات) و مصرف ناكافي سبزي و ميوه همراه بوده است، بهنحوي كه طي مدت مذكور حدود 90 درصد انرژي و بيش از 75 درصد پروتئين از منابع گياهي تأمين شده است.
در بعد خانوار مهمترين عامل تعيينكننده امنيت غذايي، توانايي خانوار در تأمين كالاهاست. بنابراين مشكل تنها عدمكفايت عرضه موادغذايي نيست بلكه وضعيت تغذيه كشور ناشي از الگوي توزيع درآمد است. بررسي مقادير انرژي مصرفي در كليه گروههاي درآمدي و در خانوارهاي شهري و روستايي طي سالهاي مذكور كمبودي را نشان نميدهد. 30 درصد جامعه اندكي كمتر از نياز، 20 درصد متعادل، 20 درصد كمي بالاتر از حد تعادل و 30 درصد بسيار بالاتر از حد تعادل انرژي مصرف كردهاند. در مجموع ميانگين سرانه انرژي مصرفي در سطح كشورهاي طي سالهاي 90-1387 بهترتيب 2987، 2824، 2878، و 2830 كيلوكالري در روز بوده است.
بررسي مقادير پروتئين مصرفي، طي سالهاي فوق (90-1387) حاكي است كه مقدار سرانه مصرف در كلية گروههاي درآمدي جامعه كافي نبوده و براي 70 درصد افراد كمتر از حد نياز بوده است و اين امر نشاندهنده كاهش امكان خريد مواد پروتئيني در اغلب گروههاي درآمدي جامعه است.
سهم محصولات اساسي غذايي نان، برنج، انواع گوشت، روغن نباتي، قندوشكر، شير و تخممرغ، ميوه و سبزي و حبوبات در سبد مصرفي خانوار طي سالهاي 87 الي 90 نشان ميدهد بيش از 38 درصد انرژي و بيش از 42 درصد پروتئين مصرفي جامعه با مصرف مستقيم گندم و فرآوردههاي آن تأمين شده است. متوسط مصرف سرانه نان (آرد) در سطح كشور طي چهار سال 1387 لغايت 1390 روبه كاهش بوده و از مقدار 122 به 106 كيلوگرم رسيده است. اين كاهش ناشي از افزايش قيمت و كاهش دورريز نان است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه برنج در سطح كشور و طي سالهاي فوق بين 7/31 تا 4/33 كيلوگرم در نوسان بوده و طي اين سالها حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 2/10 كيلوگرم و حداكثر متوسط مصرف 9/60 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه گوشت قرمز طي سالهاي مذكور بين 3/8 تا 2/9 كيلوگرم در نوسان بوده و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 3 و حداكثر متوسط مصرف 1/15 كيلوگرم در گروههاي بادرآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه گوشت مرغ بين 4/18 تا 6/21 كيلوگرم نوسان داشته و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 6/11 كيلوگرم و حداكثر متوسط مصرف 29 كيلوگرم در گروههاي بادرآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه شير بين 5/69 تا 2/77 در تغيير بوده و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 8/40 و حداكثر متوسط مصرف 4/104 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه روغن نباتي بين 1/15 تا 3/18 كيلوگرم در نوسان بوده و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 3/12 و حداكثر متوسط مصرف 8/23 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه قندوشكر بين 4/19 تا 9/23 تغيير داشته و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 2/13 و حداكثر متوسط مصرف 4/36 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه تخممرغ بين 5/7 تا 7/8 كيلوگرم در نوسان بوده و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 8/6 كيلوگرم و حداكثر متوسط مصرف 8/10 در گروهها با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه حبوبات بين 8/5 تا 2/6 كيلوگرم در نوسان بوده و حداقل متوسط مصرف در گروههاي كمدرآمد 3 كيلوگرم و حداكثر متوسط مصرف 11 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
* متوسط مصرف سرانه ساليانه ميوه و سبزي بين 6/199 تا 5/234 كيلوگرم در نوسان بوده و حداقل مصرف آن در گروههاي كمدرآمد 8/104 و حداكثر متوسط مصرف 9/349 كيلوگرم در گروههاي با درآمد بالا بوده است.
ارزيابي ميزان انطباق مقادير عرضه و مصرف طي سالهاي 90-1387
مقادير عرضه و انواع مصارف محصولات گوشت مرغ، تخممرغ، شكر و روغن نباتي طي سالهاي فوق نشان از انطباق آمار رسمي دارد، بهعبارت ديگر آمارهاي توليدي اين محصولات قابل اتكاء و اطمينانبخش است. اين مقادير در دو محصول برنج و حبوبات در دو سال اول 87 و 88 تطبيق داشته وليكن در دو سال 89 و 90 اختلاف معنيدار دارند.
مقادير عرضه و مصرف گندم در سه سال 87، 89 و 90 تطبيق دارد ولي در سال 88 مغايرت داشته كه بهنظر ميرسد ناشي از واردات بيش از نياز سال فوق باشد.
در محصولات ميوه، سبزي و صيفي در كليه سالها آمار رسمي عرضه و مصرف تطبيق ندارد كه ميتواند ناشي از اضافه برآورد آمار مقادير توليد باشد. در آمار رسمي مقادير عرضه و مصرف شير و گوشت قرمز در كليه سالها مغايرت قابلتوجه دارد و لذا بهنظر ميرسد مقادير واقعي توليد آنها بسيار كمتراز برآوردهاي توليد اعلام شده ميباشد.
در اين ميان برآورد كارشناسي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي و برآوردهاي آماري مركز آمار ايران ميزان توليد اين محصولات را كمتر از آمارهاي توليد اعلامي از سوي وزارت جهادكشاورزي نشان ميدهد كه با مقادير مصرف همخواني بهتري دارند.
کد خبر 24846
نظر شما