در مرز 40 سالگی انقلاب، هنگامی که دولت دوازدهم بر طبل پیروزی میکوبید، دهها گروه و دسته و جناح و حزب و هیأت، درصدد آرایش سیاسی و به کرسی وزارت نشاندن فرد مورد نظر خود در وزارت کشاورزی بودند و به زعم دکتر عیسی کلانتری یک جدول سی نفره فقط برای وزیر شدن تدارک دیده بودند که در لحظه اول، شاید حکایت از مدیرسازی و رشد نیروهای کارآمد برای جایگزینی و جانشینی داشت. اما در بررسی پروندهها و پوشههای کاندیداهای فرضی، آه از نهاد افراد آگاه برمیآمد چرا که دو اصل، در این "بهگزینیهای صدارتی" فراموش شده بود:
- محدوده سن و سال (از افراد 30 ساله تا 75 ساله در این لیست وجود داشتند)
- تناسب قبای صدارت و شایستگی برخی از افراد مدعی که توانایی مدیریتی بر عرصه گسترده کشاورزی و دانایی هدایت کشاورزان در دفاع از حقوق این مظلومان همیشه تاریخ را داشته باشد.
چنین شد که دوستان وزیرساز، نام افرادی همچون رئیس دفتر یک مدیر کل و حتی معاونینی که سالها در سازمانها و وزارتخانههای دیگر (جز وزارت کشاورزی) مشغول بوده و هستند را بهعنوان وزیر احتمالی در مجلس، دولت، مراسم مختلف و رسانهها مطرح و زیر علم آنها سینه میزدند. در حالی که انصافاً حداکثر سه نفر از لیست سی نفره در حد مطرح شده برای وزارت یا دفاع رئیس جمهور از برنامههای آنان در مجلس قابلیت طرح داشت.
چالش بعدی، خانههای خالی معاونین وزرای احتمالی کشاورزی، روسای سازمانهای در حد معاون وزیر، سازمانهای مستقل، سازمانهای جهاد کشاورزی استانها و... بود یعنی حدود 10 معاون وزیر و رئیس سازمان در حد معاون وزیر و نزدیک به 60 سازمان مستقل، سازمان جهاد کشاورزی استانها و مشاوران وزیر و به عبارتی دیگر 30 کاندید وزارت، جمعاً بیش از 2 هزار مدیر متبحر کاردان و با تجربه را تدارک دیده بودند. پس خوشا به حال وزارتی که این همه نیروی مدیریتی از کارشناسی تا مرحله مدیرکلی، رئیس سازمانی و معاون وزیر تربیت کرده است.
اما امروز که حدود دو ماه از دوره چهارم صدارت مهندس حجتی میگذرد، هنوز نه تعویض چشمگیری در بین معاونین و مدیران ارشد صورت گرفته و نه حکم قبلیها تایید یا تمدید شده است که میتواند تعبیر نداشتن مدیران جوان، صاحب خلاقیت و ابتکار و توان هدایت و رهبری یک اداره کل یا معاونت و شک و تردید وزیر به ماندگاری مدیران قبلی را به همراه داشته باشد. مهمتر اینکه شاید قحط الرجال مدیر مرغوب هم مزید برعلت شده باشد. فکر کنیم که چهار سال پیشرو را هم با پدربزرگهایی ساختیم که در افق 1400، نوههایشان هم دکتر و مهندس شده و تشکیل خانواده داده و فرزند "نتیجه" آنها هم دنیا بیاید! اما باز هم باید مهندس حجتی یا حجتیها را کشان کشان و علیرغم میل باطنی با سن و سال یا... از زندگی و آرامش دور کرده، اسیر پست و وزارت و معاونت کنیم و آنها نیز مردد بمانند که با پستهای مدیریتی بعد از خود مماشات کنند، مدارا کنند یا چراغ به دست، در کوچه باغهای کشاورزی به دنبال نیروهایی که تربیت نکرده ایم بگردند (البته سختی انتخاب، تحمیل افرادی غیرواجد صلاحیت از سوی برخی صاحبان قدرت یا سیاست و یا توصیههای حلقه نور اطراف وزیر، در ماندگار کردن برخی رفقایشان و... را نباید از نظر دور داشت که برچالشهای حق انتخاب وزیر و امضاء حکم تغییر یا تمدید یا تثبیت میافزاید).
خوشبختانه در بین بزرگان و السابقون ارشد کشاورزی تلاش زیادی میشود تا در افق 1400 کشور در بخش کشاورزی با چنین چالشی مواجه نشویم که این جای تقدیر دارد اما عجالتاً باید وزارت کشاورزی دولت دوازدهم را دریابیم که طی 6 ماه از عمر پایانی دولت یازدهم را از بیم و امید برسرکارآمدن رئیس جمهور باتدبیر یا بیتدبیر یا مدیرانش دل به کار نمیدادند یا در وادی رفتن زیرپرچم این و آن بودند و اینک دو ماهی است مدیران ارشد بخش در خوف و رجاء ماندن و رفتن تنها پشت میزهای کار ظاهر میشوند و بس. به نظر میرسد آنچه بردوش یاران حجتی و همه علاقمندان به ارتقاء جایگاه کشاورزی سنگینی میکند، شناسایی، تربیت و حمایت از کارشناسان و مدیران جوانی است که علاوه بر خصلتهای ذاتی مدیریت، خوشفکری و نقدپذیری، توانایی ارائه نظر همراه با خلاقیت را داشته، مشورت پذیرند. چنین مدیرانی لزوماً در تهران و کاخ دوقلوی وزارت نیستند. میتوان آنها را حتی در مراکز خدمات کشاورزی در روستاها هم یافت.
نظر شما