کامران را کامی صدا می‌کنند، محلی‌ها دست گنده هم می‌گویند.   چشم‌های سبزی دارد و موهایی خرمایی که هیچ نسبتی با هم نمی‌سازند، قد بلندش از انتهای بازار امامزاده ابراهیم هم معلوم است. پدربزرگش روس بوده و خودش می‌گوید که این رنگ چشم‌های اوست و مابقی از خانواده مادری‌اش به ارث رسیده. البته قد بلندش را هم از پدر ارث برده است. دست گنده بچه امامزاده ابراهیم است. امامزاده‌ای در دل جنگل‌های گیلان و در ارتفاعی بالا. امامزاده تا قتلگاه فاصله چندانی ندارد، البته طی کردن این فاصله هم کار هر کسی نیست، محلی صعب‌العبور است که حتی خیلی از محلی‌ها هم گذرشان کمتر به آنجا می‌افتد. قتلگاه اما مدت‌ها یکی از محل‌های کار دست‌گنده بوده است. وقتی که او چوب‌بری می‌کرد. بخشی با مجوز و بخشی هم بدون مجوز، قاچاق. تا این‌که وضع شرکت چوب‌بری خراب شد و خودش هم گیر پلیس افتاد و این کار را کنار گذاشت.  

از خودش زیاد اطلاعاتی نمی‌دهد و همه چیز را به نقل از دیگران تعریف می‌کند اما رضا، هم روستایی‌اش می‌گوید که بیشتر خاطراتش مال خودش است. دست‌گنده این روزها مثل بیشتر اهالی امامزاده ابراهیم ٦ ماه‌ سال را در گیلان است و در حاشیه بازار کوچک آن ملاقه چوبی، دسته بیل و دسته پارو می‌فروشد و ٦ماه دیگر را در قشم زندگی می‌کند. مغازه‌اش را از فروش قاطرها و کمی پس انداز سال‌های چوب‌بری خریده است. سال‌هایی که شب و روز در دل جنگل‌های گیلان بود تا به قتلگاه و چند جای دیگر برسد و چوب‌ها را بار بزند. می‌گوید؛ «الان کار سخت شده است اما هنوز ادامه دارد». بیشتر چوب‌برها بار خود را از طریق قاطر جابه‌جا و بعضی‌ها هم از رودخانه استفاده می‌کنند که البته اگر کنار محل برش رودخانه‌ای باشد. تنه را داخل آب می‌اندازند و در جایی دیگر آن را از آب می‌گیرند. کامی می‌گوید که این شیوه را بیشتر روس‌ها به کار می‌برند تا هزینه جابه‌جایی کم شود اما در این‌جا بیشتر به این خاطر است که گیر نیفتند. خودش سال‌های دور که مجوز داشت در لابه‌لای کارهایش چوب قاچاق هم می‌زد. بیشتر مواقع گیر نمی‌افتاد اما وقتی هم که می‌افتاد پول چاره‌ساز می‌شد.  

اطراف امامزاده ابراهیم با تمام سختی‌های راه و نظارت پلیس مورد توجه قاچاقچیان است فقط به خاطر نوع درخت‌های کمیابی که دارد. به‌خاطر سرخدارهایش که در آب جان می‌گیرند، به خاطر ملچ‌هایش که چوبش طلاست و کمی هم به خاطر توسکاها و راش‌هایش. ملچ که در زبان محلی به آن وزم می‌گویند بیشتر از همه طرفدار دارد به خاطر قیمتش که گاهی تا متری ٤٠٠‌هزار تومان هم فروش می‌رود. هر مترمکعب که محلی‌ها مترکوب می‌گویند ٤٠٠‌هزار تومان. ناصر تقی‌پور کارشناس جنگلداری می‌گوید که برآورد می‌شود از این درخت تنها ٤‌هزار اصله باقی مانده که آن هم در تیررس قاچاقچیان قرار گرفته است. ملچ را بیشتر به خاطر جنس خوبش در استفاده از روکش‌ها و ساختن ابزارهای کشاورزی مثل دسته بیل می‌برند. هر مترکوب درختی در آستانه انقراض ٤٠٠‌هزار تومان است. توسکا هم دست کمی ندارد، سرخدارها هم.  

دست گنده می‌گوید که قاچاقچیان چوب‌ها را بعد از بریدن یا در همانجا تبدیل می‌کنند یا این‌که آنها را به چوب‌فروشی‌های مخصوصی می‌فروشند که بعضی در رشت و برخی دیگر در شهرهای اطراف است.  

به‌گفته او هر درخت بسته به اندازه و قطرش و مهم‌تر از همه نوعش از یک تا ٥‌میلیون تومان برای قاچاقچی‌اش سود دارد.   سودی که قبلا خیلی می‌ارزید و بسیاری را پولدار کرد اما این روزها خطراتش ارزش آن را کمتر کرده است. کامی بیشتر علت‌ قاچاق چوب را بی‌کاری مردم و روستاییان می‌داند و البته مهم‌تر از همه غریبه‌هایی که به جنگل می‌آیند. او بریدن درخت توسط روستایی‌ها را چندان هم نا بجا نمی‌داند و با این باور که «جنگل مال جنگل‌نشین‌هاست» آنها را مجاز به بریدن درخت‌ها می‌داند. توجیه می‌کند «روستایی‌ها می‌دانند چه درختی را ببرند که به جنگل ضرر نرسد، می‌دانند از کجا ببرند و حتی می‌دانند که چقدر ببرند اما غریبه‌ها اینها را نمی‌دانند». این البته یکی از مهم‌ترین مشکلات پیش‌روی مبارزه با چوب‌بری از جنگل‌ها نیز هست. رحمت‌الله رحمانی، مدیرکل سابق منابع طبیعی استان گیلان این باور ٢٧‌هزار خانواده روستایی را یکی از چالش‌های پیش‌روی مبارزه با قاچاق می‌داند. او می‌گوید؛ «این‌که روستاییان فکر می‌کنند صاحب جنگل هستند معضل بزرگی است که نیاز به کار بسیاری دارد».

رحمانی البته معتقد است که قاچاق چوب دیگر مثل گذشته‌ها در گیلان صورت نمی‌گیرد و تا حد بسیار زیادی کنترل شده است و تنها در نواحی مخصوصی مانند تالش و آستارا و بیشتر در مناطق مرزی بین گیلان و اردبیل می‌توان آن را سراغ گرفت.  

او ادامه می‌دهد حتی آن اطراف هم قاچاق به معنایی که در اذهان هست وجود ندارد و با وجود همکاری پلیس و منابع طبیعی و مراکز قضایی انتقال الوارهای غیرمجاز بسیار سخت شده است.   البته این جمله را در استان گیلان حتی محلی‌ها هم می‌گویند اما اطلاع‌رسانی‌های ناجا مملو از محموله‌های چوبی است که بازداشت شده‌اند. طبق اصول و تئوری‌های مبارزه با قاچاق، بهترین پلیس‌های دنیا نیز تنها موفق به کشف ١٠ تا ٢٠‌درصد محموله‌ها می‌شوند. در این شرایط به خوبی مشخص است که وقتی در ٣ ماه پلیس از کشف ٣ محموله چوب خبر می‌دهد چند محموله دیگر موفق به گذر از نظارت پلیس و محیط‌بانی شده‌اند.  

با این وجود دست‌گنده هم حرف‌های رحمانی را تأیید می‌کند که قاچاق در بسیاری از نقاط گیلان غیرممکن شده که بخشی از آن به خاطر نظارت پلیس است و بخشی هم به دلیل جغرافیای خاص جنگل‌های گیلان که با استان‌های همجوار متفاوت است.  کامران می‌گوید: نه در اطراف امامزاده ابراهیم اما در شهرهای دیگر استان به‌خصوص تالش شنیده‌ام که دیگر چوب را حمل نمی‌کنند و همانجا هر کاری که می‌خواهند می‌کنند.  

طبق اطلاعات دست گنده، چوب‌برهای غیرمجاز که غریبه و روستایی هم ندارند معمولا در عمق جنگل و در مناطق سخت عبور برای خود مراکز کوچکی درست کرده و چوب‌ها را در همانجا تبدیل می‌کنند. به گفته او بیشتر این چوب‌ها به ذغال تبدیل می‌شوند و جنگل در مناطقی مملو از کوره‌های چوب‌پزی است.  

رحمانی هم این گفته را تأیید می‌کند. او نیز در دوران مسئولیتش بارها و بارها اینطور مکان‌ها را کشف کرده و دیده است. او از تبدیل چوب‌ها به دسته بیل و دسته پارو و ملاقه و حتی صنایع‌دستی هم خبر می‌دهد و می‌گوید یک درخت معمولا هزارتا دسته‌بیل می‌دهد و قاچاقچیان در همان محل با تجهیزات این کار را انجام داده و دسته‌بیل‌ها را به راحتی جابه‌جا می‌کنند.  

رحمانی این نکته را یکی از خلأ‌های قانونی در مبارزه با قاچاق چوب می‌داند. او می‌گوید؛ «الان ما می‌توانیم محموله‌های ذغال را توقیف و بررسی کنیم اما محموله‌های دیگر را خیر و قاچاقچیان از همین خلأ استفاده می‌کنند. او نکته دیگری را هم در کنترل نشدن قاچاق در اطراف آستارا و تالش را دخیل می‌داند و آن ناهماهنگی بین استان‌هاست. طی سال‌های اخیر استان اردبیل چندین و چند مجوز کوره به شهروندان خود داده است درحالی‌که این استان جنگل ندارد و این باعث حضور آنها در جنگل‌های گیلان شده و اداره منابع طبیعی بارها و بارها کاروان قاطرهای حامل چوب را به سمت اردبیل متوقف کرده است. اما در روزهای بارانی که این کاروان‌ها حرکت می‌کنند مشاهده‌شان حتی برای محلی‌ها هم سخت است. در امامزاده ابراهیم هم باران شروع شده است. مغازه‌دار‌ها به تکاپوی جمع کردن وسایل خود از گزند آب افتاده‌اند. دست‌گنده چوب‌ها را داخل مغازه می‌برد، دسته‌‌های جارو، ملاقه‌های چوبی، کاسه و بشقاب و حتی قاشق چوبی و باران تندتر می‌شود و جنگل را مه فرا می‌گیرد. جنگلی که گفته می‌شود هر ساله ٣ تا ٥‌ میلیارد تومان از ناحیه چوب‌بری خسارت می‌بیند.


منبع: شهروند
کد خبر 5c0f15aee5074413b98a8456fbb62120

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =